انقلاب اسلامی و سیاستهای فرهنگی
یکی از مفاهیم حوزه فرهنگ که ارتباط نزدیکی با توسعه فرهنگی دارد، سیاست فرهنگی است. اصطلاح سیاست فرهنگی به مجموعه اقدامات دولت در حوزه فرهنگ در جهت اصلاح و بهبود آن اطلاق میشود. این اقدامات ممکن است بهصورت مداخله، نظارت و یا اجتناب از هرگونه دخالتی در حوزه فرهنگ روی دهد. در واقع سیاست فرهنگی مجموعه پیچیدهای از فعالیتهای گوناگون است که بهگونهای ارگانیک با هم ارتباط دارند. به تعبیر دیگر، در حقیقت سیاست فرهنگی همان توافق رسمی و اتفاقنظر مسئولان و متصدیان امور در تشخیص، تدوین و تعیین مهمترین اصول حرکت فرهنگی است.
ارتباط زیر مجموعههای حوزه فرهنگ با یکدیگر و نحوه سازماندهی آنها در کشورهای گوناگون، ساختاری متفاوت دارد. سیاست فرهنگی برخی کشورها بر اساس مدل تمرکزگرا و برخی دیگر بر اساس مدل غیر تمرکزگرا تدوین شده است. بر اساس عقاید صاحبنظران، مدل فرهنگی ایران مدلی ترکیبی از هر دو نوع میباشد. بههمین سبب مطالعه مدل ساختاری فرهنگ و سیاستهای فرهنگی در ایران پیچیدهتر و دشوارتر است. بر اساس عقاید فرهنگشناسان، نظامهایی که دارای ایدئولوژی منسجم و مشخصی هستند، دخالت بیشتری در بخش فرهنگ خواهند نمود. همین امر موجب ارائه الگویی تمرکزگرا میشود.
سیاست فرهنگی یک نظام را میتوان به دوصورت مورد ارزیابی قرار داد. گونه اول بر اساس مطالعه مدل فرهنگی، اهداف فرهنگی و منابع فرهنگی است که همه با هم سیاست فرهنگی را شکل میدهند. مدل دیگر بر اساس بررسی سیاستهای مدون فرهنگی با توجه به نقش و مسئولیت مدیریت فرهنگی یا مجریان این سیاستها شکل میگیرد. به هر حال به نظر میرسد مطالعه نوع اول، منطقیتر و راهبردیتر باشد. در نظامهای دیکتاتوری، مانند نظام شاهنشاهی پهلوی که تمرکز امور و تصمیمگیریها در اختیار شاه است، سیاستهای فرهنگی به شدت متأثر از نگرش وی بوده است. همانگونه که در بخشهای پیشین ذکر شد، یکی از راهبردهای اصلی رژیم پهلوی، اسلامزدایی از ساحت نهادهایی چون سیاست، اقتصاد و فرهنگ بوده است. چنانچه اگر غربمداری و اسلامستیزی را دو مؤلفه اصلی سیاستهای فرهنگی حکومت پهلوی معرفی نماییم، سخنی به گزاف نگفتهایم.